برخورد دوگانه چرا؟
مقايسة بعضي آيات قرآن با همديگر موجب شگفتي انسان ميشود. به عنوان مثال بنگريد به آية 34 سورة نساء كه خطاب به مردان ميگويد:
… و زناني را كه از نافرمانيشان بيم داريد، ]نخست[ پندشان دهيد و ]اگر مؤثر نيفتاد[ در بستر از آنها دوري كنيد و ]اگر باز سودمند نشد[ آنها را كتك بزنيد. پس اگر از شما فرمان بردند، راهي براي تعدي بر آنها مجوئيد ]يعني ديگر رهايشان كنيد!…[
در اين آيه، اين واقعيت مسلم در نظر گرفته نشده است كه در بسياري از موارد، نافرماني زن نه از روي هوا و هوس بلكه از روي حكمت و آگاهي و به انگيزة حفظ منافع مادي و معنوي خانواده است. بسياري از دستوراتي كه مرد به همسرش ميدهد، ممكن است از روي ناداني، خودخواهي و يا هواي نفس باشد و عقل و اخلاق و شرع بر روي آنها صحه نگذارد، در چنين مواردي چرا زن بايد از شوهرش اطاعت كند؟ بدرفتاريهاي زن نيز در بسياري از موارد ممكن است در اثر اذيت و آزارهاي مرد و يا عدم برآورده شدن حقوق مسلم و حاجات اوليهاش توسط شوهر باشد. در اين آيه گويي فراموش شده است كه زن هم براي خود شخصيت و فهم و شعور و استقلال فكري دارد و وظيفهاش بردگي و بندگي براي مرد نيست، لذا نبايد حق را همواره به مرد داد. لحن آيه بگونهاي است كه گويي در دعواها و مشاجرات خانوادگي همواره حق با مرد است. براي همين به مرد توصيه ميكند كه در موارد نافرماني يا بدرفتاري زن ابتدا او را نصيحت كند، اگر مؤثر واقع نشد، به تنبيه جنسي متوسل شود و در مرحلة آخر او را كتك بزند؟! اما اگر نكات مهمي كه در فوق آمد، از چشم قرآن پنهان نميماند، به جاي اين توصيههاي نامعقول و يكسونگرانه، به مرد توصيه ميكرد كه سعي كند تا با همدلي و همسخني با همسر خود ريشهها و عوامل نافرماني و بدرفتاري او را بيابد و از راههاي درست و منطقي مشكل را حل نمايد و استبداد رأي و خود حقبيني مطلق را كنار بگذارد و قبول كند كه ممكن است در مواردي، اشكال كار از خودش باشد. در اين آيه البته ـ علاوه بر ناديده گرفتن شخصيت و فهم و شعور و حقوق مسلّم زن ـ توهين چندشآوري هم به زن شده و آن اينكه گويي زن از لحاظ جنسي چنان محتاج مرد است كه اگر مرد چند روز يا چند هفته از همخوابگي با او اجتناب كند، به بيچارگي و التماس ميافتد. براي همين به مرد ميگويد كه اگر نصيحت مؤثر نشد، از اين طريق زن را ادب كند!
اكنون ببينيم كه اگر زن با نافرماني و بدرفتاري شوهرش مواجه شود، از نظر قرآن تكليفش چيست و چگونه بايد عمل كند. آية 128 همين سوره (نساء) ميگويد:
و اگر زني از نافرماني ]و بدرفتاري[ شوهرش بيم داشته باشد، مانعي ندارد كه با هم صلح ]و آشتي[ كنند
عجبا! مگر قرار بود كه صلح و آشتي و حل مسائل با روشهاي مسالمتآميز مانعي داشته باشد؟ سخن در اين است كه چرا قرآن همين توصيه را در آية 34 به مرداني كه از نافرماني و بدرفتاري همسر خود بيم دارند، نميكند؟
کداميک گناهکارند؟
آية 33 سورة نور حقيقتاً خواندني است:
… و كنيزان خود را ـ در صورتي كه تمايل به پاكدامني دارند ـ براي بدست آوردن مال و متاع زندگي دنيا، به زنا وادار مكنيد، و هر كسي آنان را به زور وادار ]به زنا[ كند، در حقيقت خدا پس از اجبار نمودن ايشان، آمرزندة مهربان است.
از آنجا كه در جامعة آن روز عربستان، كنيزان صاحب هيچگونه حق و حقوق انساني، فردي و اجتماعي نبودند، بعضي از مردم براي بدست آوردن پول و يا امتيازات ديگر، كنيزان خود را در اختيار مردان هوسران گذاشته و آنها را ـ عليرغم ميل باطنيشان ـ وادار به زنا ميكردند. آية فوق ظاهراً براي نهي از اين عمل غيرانساني و ظالمانه نازل شده است. لكن تأملي اندك در آن، سؤالي را در ذهن ايجاد ميكند و آن اينكه در چنين مواردي خداوند نسبت به چه كسي «آمرزنده و مهربان» است، كنيز يا صاحبش؟ از ظاهر آيه پاسخ قطعي اين سؤال معلوم نميشود، اما از دو حال خارج نيست:
1. آيه ميخواهد بگويد كه خداوند نسبت به صاحب كنيز ـ كه مرتكب اين عمل غيرانساني، ظالمانه و رذيلانه شده ـ آمرزنده و مهربان است. در اين صورت معناي آيه اين ميشود كه: اي مردم، كنيزان خود را به خاطر پول وادار به زنا نكنيد. ولي اگر هم كرديد، نگران نباشيد! زيرا خداوند نسبت به شما آمرزنده و مهربان است؟! آيا ميتوان باور كرد كه خداي دانا و حكيم و عادل چنين سخني گفته باشد؟ هرگز!
2. فرض دوم اين است كه در چنين مواردي، خداوند نسبت به كنيز «آمرزنده و مهربان» باشد، زيرا او در انجام اين گناه از خود اراده و اختياري نداشته و اين وضعيت جبراً به او تحميل شده است. اگر چنين باشد، بايد اعتراف كرد كه متن آيه، از نظر نحوة بيان مسائل اخلاقي و حقوقي كاملاً غيرمنطقي و ناسازگار با قواعد عرفي و عقلايي است. زيرا بيگناه بودن كنيزي كه به زور صاحبش تن به زنا داده (و لذا قبح مجازات وي در چنين موردي) امري بديهي و مورد قبول هر انسان عاقل و باوجداني است. لذا به هيچ وجه نيازي به اين نيست كه گفته شود او بيگناه بوده و خداوند نيز نسبت به او «آمرزنده و مهربان» است. در چنين مواردي همه ميخواهند بدانند كه مجازات دنيوي و اخروي صاحب كنيز چيست. سكوت قرآن نسبت به اين موضوع، بسيار پرمعنا و شگفتانگيز است! بنا به قواعد عرفي و عقلايي، قرآن ميبايد با بيان مجازاتهاي دنيوي و اخروي، مرتكبان اين عمل ظالمانه (صاحبان كنيزان) را تهديد كند، نه اينكه از بيگناهي كنيز سخن بگويد و به او وعدة آمرزش دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر