هماهنگي آيات قرآن
آيه 82 سوره نساء براي اثبات آسماني بودن قرآن به عدم وجود اختلاف و تناقض در اين كتاب اشاره كرده است:
آيا در [معاني] قرآن نميانديشند؟ اگر [اين كتاب] از جانب غير خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسيار مييافتند.
اما اين دليل از دو جهت مخدوش است: اولاً با هيچ دليل علمي يا فلسفي نميتوان اثبات كرد كه اگر بشري عادي با اتكا به انديشهها و تجارب خود كتابي بنويسد، آن كتاب حتماً مشتمل بر تناقض و تخالف ـ آن هم به تعداد فراوان ـ خواهد شد. بنابراين حتي اگر فرض كنيم كه در قرآن هيچگونه تناقضگويي وجود ندارد، باز هم آسماني بودن آن اثبات نميشود، ثانياً در اين آيه طوري از قرآن سخن رفته است که گويي در آن هيچ تناقضي وجود ندارد، در حالي که تأملي اندك در معاني آيات قرآن آشكار خواهد كرد كه در اين كتاب دهها بار تناقضگويي شده است[1] و همين نشان ميدهد كه قرآن نميتواند كلام خدا باشد.
ضعف و ناتواني دليل فوق در اثبات آسماني بودن قرآن آشکار است. براي همين، عدهاي از عالمان اسلام سعي کردهاند تا با ارائه تقرير روشنتر و کاملتري از اين دليل، شکل منطقيتري به آن بدهند. در اين تقرير جديد، ابتدا گفته ميشود که ويژگيهاي انسان (مانند تکامل تدريجي، خطاپذيري، تأثيرپذيري و ...) هر يک موجب پيدايش تفاوت و ناسازگاري در آثار بشري (خصوصا آثار فکري و معرفتي) ميشود:
انسان داراي تکامل تدريجي است ... اين تکامل ... بطور طبيعي، تفاوت محسوسي را در دستاوردهاي انسان در طول زمان به دنبال دارد.
تأثير پذيري و خطاپذيري انسان نيز ...نقش مهمي در پيدايش اختلاف در آثار انسان دارد. تحول مداوم شرايط بيروني و دروني انسان، وتعدد و تنوع عوامل موثر سبب ميشود که انسان آثار ناهماهنگ و احيانا متضادي را پديد آورد، ... خطاپذيري انسان نيز موجب ميشود انسان با پيبردن به اشتباهات خويش، گفته پيشين خود را نقض کند...
...تفاوت در استعدادها و محدوديت در کسب کمالات (نيز) ...فراواني زمينههاي اختلاف را به همراه دارد.[2]
سپس، با بيان ويژگيهاي قرآن و نحوه نزول آن، نتيجه مورد نظر گرفته ميشود:
شرايط، اوضاع و احوال و مدت زمان نزول و برخي ويژگيهاي قران مجيد بگونهاي است که با زمينهها و ويژگيهاي اختلاف برانگيز انسان تطابق دارد. از سويي، قرآن طي 23 سال بر پيامبر نازل شده ... که آثار تکامل تدريجي(در صورت بشري بودن) بايد در آن مشاهده شود. پيامبر طي 23 سال در شرايط و اوضاع و احوال فردي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي بسيار متفاوت و فراز و نشيبها و تحولات بسيار ناهمگوني قرار داشت...، همچنين آيات قرآن در سفر و حضر، در جنگ و صلح، در شرايط عادي و بحراني بر پيامبر نازل شده است...بنابراين روشن ميشود که آوردن کتابي با اين ويژگيها... از سوي يک انسان با آن ويژگيهاي جدايي ناپذير و اختلاف آفرين، ملازم با پديد آمدن ناهماهنگي زياد خواهد بود... (اما) با اين همه... بين آيات قرآن چه از نظر بيان و چه در بُعد محتوا، هماهنگي کاملي برقرار است...و اين نشان معجزه بودن و از سوي خدا بودن آن است[3]
اما با همه اين توضيحات، نه تنها مشکلي حل نميشود، بلکه مشکلات جديدتري هم بوجود ميآيد:
1. درست است که انسان ويژگيهاي مذکور را دارد، اما آيا اين بدان معناست که تمام عقايد او در طول زمان مرتباً تغيير ميکند و به ضد يا نقيض خود تبديل ميشود؟ به عنوان مثال اگر کسي در دوره جواني معتقد باشد که «زمين کروي است»، آيا چند سال بعد و در ميانسالي يا پيري لزوماً معتقد خواهد شد که زمين کروي نيست و مثلاً مسطح يا مکعبشکل است؟ پاسخ مسلماً منفي است. ممکن است بسياري از (و حتي همه) اعتقادات انسان در طول دورهاي خاص (و حتي تا آخر عمر) ثابت بماند. بنابراين محال نيست که شخصي در طول 23 سال در موضوعات مختلف اظهار عقيده کرده و در عين حال هيچگاه دچار تناقضگويي نشده باشد.
2. ممكن است آدمي در اثر گذشت زمان و تكامل علمي و معرفتي، بعضي از نظراتش تغيير كند ولي به دلايل خاصي (مثلاً رعايت بعضي مصالح) تغيير عقيده خود را ابراز و اظهار نكند و حتي در عمل نيز به مقتضاي عقايد قبلي عمل كند. بنابراين عدم وجود تناقض در گفتار و كردار كسي (حتي در طول 23 سال) چيزي را اثبات نميكند.
3. در استدلال فوق به دو نکته مهم توجه نشده است:
الف. بين دو يا چند گزاره که از طرفي موضوعات يا محمولاتشان مختلف است و از طرفي ديگر، همه يا بعضي از آنها کاذبند، نه تضادي وجود دارد و نه تناقضي. به عبارت ديگر ممکن است کتابي در طول 23 سال و در اوضاع و شرايط مختلف و فراز و نشيبهاي بيشمار نوشته شده و حاوي موضوعات مختلف و متنوعي بوده و در عين حال بسياري از مطالب آن نيز خلاف واقع يا خلاف اخلاق باشد. در اين صورت عدم وجود تضاد يا تناقض در اين کتاب چيزي را اثبات نميکند.
ب. ممکن است کتابي در طول 23 سال (و در شرايطي که گفته شد) نوشته شود، و مشتمل بر موضوعات و مطالب هماهنگ و مرتبط با هم باشد و تناقضي هم در آن يافت نشود، اما محتواي آن، مطالبي سطحي و بيارزش و يا لغو و بيهوده باشد. در اين صورت، عدم وجود ناهماهنگي و تناقض در اين کتاب چيزي را اثبات نميکند.
معناي دو نکته فوق اين است که صرف عدم وجود تناقض در قرآن براي اثبات مطلوب کافي نيست. ارزش معرفتي، اخلاقي و کاربردي محتواي يک کتاب، جايگاه و اهميت آن را تعيين ميکند. (و اما اينکه قرآن از اين جهات در چه جايگاهي قرار دارد، خود محل بحثها و تأملات فراوان است). فرض کنيم بين آيات قرآن هماهنگي کامل برقرار است و هيچ تناقضي در آن وجود ندارد، اما اگر محتواي آن شامل مطالب خلاف واقع، خلاف اخلاق و يا سطحي و بيارزش باشد، اين هماهنگي و عدم تناقض چه ارزشي دارد و چه دردي را دوا ميکند؟
4. به راستي چه معنايي از واژههاي «هماهنگي»، «تناقض»، «تضاد»، «اختلاف»، و «تفاوت» مورد نظر است که بر مبناي آن گفته ميشود: «بين آيات قرآن چه از نظر بيان و چه در بُعد محتوا هماهنگي کامل برقرار است و هيچ اختلاف و تضاد و تناقضي در آنها وجود ندارد»؟ اگر خصم مدعي شود که اتفاقاً پرتناقضترين و ناهماهنگترين کتابي که در عمرم خواندهام همين قرآن است، به او چه خواهيد گفت؟ شايد بگوييد:
(تناقضها و) ناهماهنگيهايي که در ابتدا به نظر ميرسد، با تأمل و دقت در بيان و محتواي آيات رنگ ميبازد و هماهنگي موجود بين آنها آشکار ميشود[4]
و يا اينكه بگوييد اين موارد
قبلاً به وسيله مفسران قرآن كريم شناسايي و تعارض ظاهري و ابتدايي آنها توجيه و حل شده و در كتابهاي تفسير و علوم قرآني آمده است[5]
اما اگر طرف ادعا کند که اولاً دربسياري از مواردي كه با تناقضگوييهاي قرآن مواجه شدم، هر چه تلاش كردم نتوانستم مشكل را حل كنم و ثانياً وقتي به تفسيرهاي قرآن مراجعه كردم ديدم بسياري از اين تناقضگوييها به وسيله مفسران قرآن شناسايي و پاسخ داده نشده است، و پاسخهايي هم كه براي حل بعضي تناقضات داده شده، در بسياري از موارد براي من قانع کننده نبوده است، آنگاه چه پاسخي ميتوان به او داد؟ شايد بگوييد: با او وارد بحث علمي ميشويم و به تکتک اشکالاتش پاسخ قاطع و دندانشکن ميدهيم. اما در اين صورت اولاً وارد مباحثات و مجادلات بيپايان و شايد بينتيجه ميشويد، و ثانياً اگر اين مباحثات، پاياني داشته باشد، معلوم نيست کي و چگونه پايان مييابد و به چه نتيجهاي منتهي ميشود (فراموش نکنيم که نتيجه يک گفتگوي علمي از پيش معلوم نيست) و ثالثاً معناي چنين سخني اين است که در مقدمات استدلال خود براي اثبات آسماني بودن قرآن، گزارهاي ظني و مشکوک را بکار بردهايد و اين خلاف منطق است.
5. بياييد کمي عميقتر به مسئله نگاه کنيم. همانطور که پيش از اين گفتم، به لحاظ منطقي مقدمات بکار رفته در يک دليل عقلي بايد قطعي و مسلّم و يا حداقل مورد قبول طرف مقابل باشد. در برهان مورد بحث، گزاره «بين آيات قرآن چه از نظر بيان و چه در بعد محتوا هماهنگي کامل برقرار است و هيچ اختلاف و تضاد و تناقضي در آنها وجود ندارد» به عنوان اولين مقدمه بکار رفته است. پيداست که مخالفان اسلام و قرآن، یا اين گزاره را کاذب ميدانند و به شدت آن را رد ميکنند و یا حداقل در آن تردید میافکنند و دلیل میطلبند. پس ابتدا بايد درستي اين گزاره به روشي عقلي و منطقي اثبات شود. اما آيا اين کار امکانپذير است؟ به نظر من، پاسخ منفي است. اما گويا عالمان اسلام نظر مرا نميپسندند و مدعي هستند که از سه راه ميتوان اين گزاره را اثبات کرد. راه اول اين است که:
در قالب يک برهان و به صورت کلي، هماهنگ بودن کل آيات قرآن با يکديگر به اثبات رسد... به اين بيان که هدف از نزول قرآن، هدايت بشر به سوي سعادت نهايي او با بهترين شيوه است و ناهماهنگي و اختلاف در آيات، با اين هدف سازگار نيست و از آنجا که نقض غرض با حکمت خداوند سازگاري ندارد، پس خداوند قرآن را بگونهاي کاملاً هماهنگ نازل کرده است.[6]
اين برهان، آشکارا براي مومنان به قرآن اقامه شده است، نه براي مخالفان و منکران. چرا که نازل شدن قرآن توسط خداي حکيم را مفروض و مسلم گرفته و اين يعني مصادره به مطلوب! برويم سراغ راه دوم:
دوم آنکه با بررسي تناسب آيات قرآن با يکديگر، عدم اختلاف، و هماهنگي آيات را مورد به مورد نشان دهيم که البته اين طريق، فرصت و مجال گستردهاي ميطلبد و گر چه مفسران و دانشمندان علوم قرآني تا حد زيادي به آن پرداختهاند، ولي هنوز هم موشکافيهاي بيشتر در اين زمينه ضرورت دارد[7]
بسيار خوب، اين هم از راه دوم (كه جز وارد شدن در بحثها و مشاجرات بيپايان نتيجهاي ندارد)! و اما راه سوم:
سوم آنکه با استناد به برخي از اوصاف قرآن، هماهنگي آيات قرآن را نتيجه گيري کنيم. به عنوان مثال، به استناد صفاتي نظير مثاني و متشابه ... هماهنگي کل آيات قرآن را استفاده کنيم يا با استناد به صفاتي نظير حق و صدق که به طور مطلق بر قرآن اطلاق شده، نتيجه بگيريم که هيچ مطلب باطل و نادرستي در قرآن نيست و از آنجا که حقايق با هم اختلاف و ناهماهنگي ندارند، هماهنگي کل آيات با يکديگر به اثبات مي رسد[8]
معناي دليل فوق اين است که چون قرآن براي خود اوصافي مانند مثاني، متشابه، حق و صدق قائل شده و لازمه اين اوصاف، هماهنگي کامل بين آيات قرآن و عدم وجود خطا و تضاد و تناقض در آن است، پس گزاره مورد بحث اثبات ميشود!! اين دليل نيز آشکارا فقط به درد مومنان ميخورد نه مخالفان و منکران. اما مومنان چه نيازي به اين ادله سهگانه دارند؟ فکري به حال مخالفان و منکران کنيد!
آقاي جوادي آملي نيز براي اثبات اعجاز قرآن از طريق اشاره به هماهنگي آيات قرآن چنين استدلال كردهاند:
مقدمه اول: قرآن در طول 23 سال و در مكانها و زمانها و حالتها و شرايط متفاوت نازل شده است.
مقدمه دوم: شما هر چه كه در قرآن تدبر و تفحص كنيد، نه تنها اختلافي در آن نميبينيد، بلكه سراسر آن را هماهنگتر و منسجمتر مييابيد
بنابراين: قرآن قطعاً معجزه است[9]
استدلال ايشان نيز دو اشكال عمده دارد. اول آنكه مقدمه دوم آن مشكوك و بلكه (از نظر مخالفان) واضحالبطلان است. دوم آنكه حتي اگر هر دو مقدمة اين استدلال درست باشند، (به دلایلی که پیش از این آمد) به هيچ وجه گزارة «قرآن قطعاً معجزه است» از آنها استنتاج نميشود. معلوم نيست ايشان چگونه و با استناد به كدام قواعد منطقي از آن دو مقدمه چنين نتيجهاي را (آن هم با قطعيت) گرفتهاند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر